معنی فارسی restage
B2دوباره اجرا کردن یک نمایش یا تولید برای بهبود یا تغییر شرایط آن.
To set or present something again, especially in a different way.
- verb
verb
معنی(verb):
To stage a production again
example
معنی(example):
ما باید نمایش را دوباره اجرا کنیم تا پاسخ بهتری از تماشاچیان بگیریم.
مثال:
We need to restage the production for a better audience response.
معنی(example):
نمایش دوباره برای مناسب شدن به یک مکان بزرگتر تنظیم شد.
مثال:
The show was restaged to fit a larger venue.
معنی فارسی کلمه restage
:
دوباره اجرا کردن یک نمایش یا تولید برای بهبود یا تغییر شرایط آن.