معنی فارسی restrained
B2مهار شده، به معنای کنترل شده و غیر احساسی است که در واکنش‌ها یا رفتارها دیده می‌شود.
Characterized by a lack of emotional expression.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To control or keep in check.
معنی(verb):
To deprive of liberty.
معنی(verb):
To restrict or limit.
مثال:
He was restrained by the straight jacket.
adjective
معنی(adjective):
Held back, limited, kept in check or under control.
مثال:
He greeted her for the first time in three years with a restrained embrace.
example
معنی(example):
واکنش مهار شده او نشان داد که آرام است.
مثال:
His restrained reaction showed he was calm.
معنی(example):
او در جلسه به طور مهار شده صحبت کرد.
مثال:
She spoke in a restrained manner during the meeting.
معنی فارسی کلمه restrained
:
مهار شده، به معنای کنترل شده و غیر احساسی است که در واکنش‌ها یا رفتارها دیده می‌شود.
