معنی فارسی restringing
B1فرآیند دوباره سیم‌کشی، شامل تعویض یا تنظیم سیم‌های ساز موسیقی.
The process of replacing or adjusting the strings on a musical instrument.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To string again.
مثال:
to restring a tennis racket
noun
معنی(noun):
The act by which something is restrung.
example
معنی(example):
این آخر هفته قصد دارم گیتارم را دوباره سیم‌کشی کنم.
مثال:
I will be restringing my guitar this weekend.
معنی(example):
او به عنوان یک سرگرمی از دوباره سیم‌کشی سازها لذت می‌برد.
مثال:
She enjoys restringing instruments as a hobby.
معنی فارسی کلمه restringing
:
فرآیند دوباره سیم‌کشی، شامل تعویض یا تنظیم سیم‌های ساز موسیقی.
