معنی فارسی resty

B1

از ویژگی‌هایی که به اشیاء یا مکان‌ها حس قدیمی و ناکارآمد بودن می‌دهد.

Having an appearance of wear or neglect, often seen as charming in a vintage way.

example
معنی(example):

ظاهر فرسوده و کهنه مبل قدیمی فروش آن را دشوار کرد.

مثال:

The resty look of the old couch made it hard to sell.

معنی(example):

او از جذبه فرسوده مبلمان قدیمی خوشش آمد.

مثال:

He liked the resty charm of the vintage furniture.

معنی فارسی کلمه resty

: معنی resty به فارسی

از ویژگی‌هایی که به اشیاء یا مکان‌ها حس قدیمی و ناکارآمد بودن می‌دهد.