معنی فارسی resupinate

C2

به حالتی که در آن چیزهایی مانند برگ یا گل به طریق خاصی چرخانده شده‌اند اشاره دارد.

Describing the state of being turned upward or backward in botany.

verb
معنی(verb):

To supinate; to turn on the back.

adjective
معنی(adjective):

Having the appearance of being upside down

معنی(adjective):

Lying on the back, supine.

example
معنی(example):

برگ‌های گیاه به‌صورت وارونه در حال چرخش به سمت بالا هستند.

مثال:

The leaves of the plant are resupinate, twisting upward.

معنی(example):

در گیاه‌شناسی، گل وارونه گلی است که به‌گونه‌ای چرخانده شده است که لب آن در بالاست.

مثال:

In botany, a resupinate flower is one that has been twisted so that its lip is on the top.

معنی فارسی کلمه resupinate

: معنی resupinate به فارسی

به حالتی که در آن چیزهایی مانند برگ یا گل به طریق خاصی چرخانده شده‌اند اشاره دارد.