معنی فارسی retarding
B1کاهش‌دهنده، عاملی است که موجب کاهش سرعت یا پیشرفت یک فرایند می‌شود.
Causing something to slow down or to delay a process.
- verb
verb
معنی(verb):
To keep delaying; to continue to hinder; to prevent from progress
مثال:
retard the march of an army
معنی(verb):
To put off; to postpone.
مثال:
to retard a rupture between nations
معنی(verb):
To be slow or dilatory to perform (something).
معنی(verb):
To decelerate; to slow down.
معنی(verb):
To stay back.
example
معنی(example):
نیروی کاهش‌دهنده، سرعت ماشین را کاهش داد.
مثال:
The retarding force slowed down the car.
معنی(example):
کاهش پیشرفت می‌تواند منجر به از دست دادن مهلت‌ها شود.
مثال:
Retarding the progress can lead to missed deadlines.
معنی فارسی کلمه retarding
:
کاهش‌دهنده، عاملی است که موجب کاهش سرعت یا پیشرفت یک فرایند می‌شود.
