معنی فارسی retelephone
B1عمل تماس دوباره با کسی از طریق تلفن.
To make a telephone call again to someone.
- VERB
example
معنی(example):
او مجبور شد دوباره به مشتری تلفن بزند بعد از اینکه درخواستشان را فراموش کرد.
مثال:
She had to retelephone the client after forgetting their request.
معنی(example):
دوباره به آنها تلفن بزنید تا قرار ملاقاتتان را تایید کنید.
مثال:
Retelephone them to confirm your appointment.
معنی فارسی کلمه retelephone
:
عمل تماس دوباره با کسی از طریق تلفن.