معنی فارسی reticulately
B1به طور شبکهای، در حالتی که پیوندها یا الگوها به صورت شبکهای دیده میشوند.
In a manner that resembles a net or network.
- ADVERB
example
معنی(example):
طرح پارچه به صورت شبکهای بافته شده است.
مثال:
The pattern on the fabric is reticulately woven.
معنی(example):
سلولها در نمودار به صورت شبکهای چیده شدهاند.
مثال:
The cells in the diagram are arranged reticulately.
معنی فارسی کلمه reticulately
:
به طور شبکهای، در حالتی که پیوندها یا الگوها به صورت شبکهای دیده میشوند.