معنی فارسی retinged
B1واژهای که به حالت یا وضعیت شیء اشاره دارد که دوباره رنگ آمیزی شده است.
Having been colored again, often resulting in a renewed appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پیراهن دوباره رنگآمیزی شده خیلی پررنگتر به نظر میرسید.
مثال:
The retinged dress looked much more vibrant.
معنی(example):
بعد از دوباره رنگآمیزی، مبلمان جذابیت جدیدی پیدا کرد.
مثال:
After being retinged, the furniture gained a new charm.
معنی فارسی کلمه retinged
:
واژهای که به حالت یا وضعیت شیء اشاره دارد که دوباره رنگ آمیزی شده است.