معنی فارسی retinic
B1مرتبط با ترکیباتی که به شبکیه یا پروسههای بینایی مربوط میشود.
Pertaining to compounds associated with the retina or visual processes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اسید رتینیک نقش کلیدی در توسعه بینایی دارد.
مثال:
Retinic acid plays a key role in vision development.
معنی(example):
این مطالعه بر روی اثرات ترکیبات رتینیک تمرکز کرد.
مثال:
The study focused on the effects of retinic compounds.
معنی فارسی کلمه retinic
:
مرتبط با ترکیباتی که به شبکیه یا پروسههای بینایی مربوط میشود.