معنی فارسی retrofrontal

B1

ناحیه‌ای در مغز که معمولاً در فرآیندهای شناختی و تصمیم‌گیری شرکت می‌کند.

An area in the brain typically involved in cognitive processes and decision-making.

example
معنی(example):

منطقه رتریوفرنتال مغز با تصمیم‌گیری مرتبط است.

مثال:

The retrofrontal region of the brain is associated with decision-making.

معنی(example):

در حیوانات، ناحیه رتریوفرنتال در ناوبری نقش دارد.

مثال:

In animals, the retrofrontal area plays a role in navigation.

معنی فارسی کلمه retrofrontal

: معنی retrofrontal به فارسی

ناحیه‌ای در مغز که معمولاً در فرآیندهای شناختی و تصمیم‌گیری شرکت می‌کند.