معنی فارسی retrogradely
B1به سمت عقب یا خلاف جهت معمول حرکت کردن.
In a backward direction or moving in the opposite usual course.
- ADVERB
example
معنی(example):
ستاره بهصورت رتروگراد به مدت دو هفته حرکت کرد.
مثال:
The star moved retrogradely for two weeks.
معنی(example):
او دادهها را بهصورت رتروگراد تجزیه و تحلیل کرد تا خطا را پیدا کند.
مثال:
He analyzed the data retrogradely to find the error.
معنی فارسی کلمه retrogradely
:
به سمت عقب یا خلاف جهت معمول حرکت کردن.