معنی فارسی reverbrate
B1ایجاد یک صدای بازتابی یا طنین انداز که در فضا پخش میشود.
To echo or resound, especially in a way that prolongs sound.
- VERB
example
معنی(example):
صدا شروع به طنیناندازی در اتاق خالی کرد.
مثال:
The sound began to reverbrate through the empty room.
معنی(example):
موسیقی باعث شد دیوارها طنینانداز شوند.
مثال:
The music caused the walls to reverbrate.
معنی فارسی کلمه reverbrate
:
ایجاد یک صدای بازتابی یا طنین انداز که در فضا پخش میشود.