معنی فارسی reversewise

B1

به شیوه‌ای برعکس، نشان دهنده روشی نادر در تفکر یا کار.

In a reverse manner; often used in problem-solving contexts to find alternative solutions.

example
معنی(example):

او به کار به شیوه‌ای برعکس نزدیک شد تا از اشتباهات جلوگیری کند.

مثال:

She approached the task reversewise to avoid mistakes.

معنی(example):

تفکر به شیوه‌ای برعکس به او کمک کرد تا خطاها را در منطق شناسایی کند.

مثال:

Thinking reversewise helped him identify errors in the logic.

معنی فارسی کلمه reversewise

: معنی reversewise به فارسی

به شیوه‌ای برعکس، نشان دهنده روشی نادر در تفکر یا کار.