معنی فارسی rewinded
B1عقب کشیدن یا برگرداندن چیزی به حالت قبلی، معمولاً در مورد نوارها یا فیلمها.
To reverse a recorded medium to an earlier point.
- VERB
example
معنی(example):
او نوار را عقب کشید تا دوباره به آهنگ موردعلاقهاش گوش دهد.
مثال:
She rewound the tape to listen to her favorite song again.
معنی(example):
او فیلم را عقب کشید تا یکبار دیگر پایان آن را ببیند.
مثال:
He rewound the movie to see the ending once more.
معنی فارسی کلمه rewinded
:
عقب کشیدن یا برگرداندن چیزی به حالت قبلی، معمولاً در مورد نوارها یا فیلمها.