معنی فارسی reworded
B1عبارتی که واژهها یا ساختار جمله تغییر کردهاند تا مفهوم بهتری منتقل شود.
Expressed in different words from the original.
- verb
verb
معنی(verb):
To change the wording of; to restate using different words.
example
معنی(example):
دستورات به گونهای دیگر بیان شدهاند تا واضحتر باشند.
مثال:
The instructions have been reworded for clarity.
معنی(example):
او ایمیل را قبل از ارسال دوباره بیان کرد.
مثال:
She reworded the email before sending it.
معنی فارسی کلمه reworded
:
عبارتی که واژهها یا ساختار جمله تغییر کردهاند تا مفهوم بهتری منتقل شود.