معنی فارسی ribandry
B1ریباندری، هنر و مهارت تزیین یا استفاده از ریبانها برای زیباسازی اقلام.
The art or skill of using ribbons decoratively, especially in gift-wrapping.
- NOUN
example
معنی(example):
او به خاطر ریبانداریاش شناخته شده بود و هر هدیهای را به زیبایی تزیین میکرد.
مثال:
He was known for his ribandry, adorning every gift beautifully.
معنی(example):
ریباندری میتواند بستهبندیهای عادی را به یک اثر هنری تبدیل کند.
مثال:
Ribandry can transform mundane packaging into a work of art.
معنی فارسی کلمه ribandry
:
ریباندری، هنر و مهارت تزیین یا استفاده از ریبانها برای زیباسازی اقلام.