معنی فارسی ribboning
B1رباندن، ترکیب یا استفاده از روبانها در تزئینات یا هنر.
The process of decorating or embellishing with ribbons.
- verb
verb
معنی(verb):
To decorate with ribbon.
معنی(verb):
To stripe or streak.
example
معنی(example):
هنرمند در حال ربان دوزی پارچه برای دکوراسیون است.
مثال:
The artist is ribboning the fabric for the decoration.
معنی(example):
او عاشق ربان دوزی موهایش با روبانهای رنگی است.
مثال:
She loves ribboning her hair with colorful ribbons.
معنی فارسی کلمه ribboning
:
رباندن، ترکیب یا استفاده از روبانها در تزئینات یا هنر.