معنی فارسی ribonic

B1

ریبونیک، مربوط به یا مرتبط با ریبونوکلئیک اسید یا ساختارهای مشابه.

Relating to ribonic acid or its derivatives, often involved in biological processes.

example
معنی(example):

اسید ریبونیک نقش مهمی در فرآیندهای سلولی ایفا کرد.

مثال:

The ribonic acid played a crucial role in cellular processes.

معنی(example):

پژوهشگران ترکیبات ریبونیک را برای یافتن داروهای جدید مطالعه کردند.

مثال:

Researchers studied ribonic compounds to find new drugs.

معنی فارسی کلمه ribonic

: معنی ribonic به فارسی

ریبونیک، مربوط به یا مرتبط با ریبونوکلئیک اسید یا ساختارهای مشابه.