معنی فارسی ricey

B1

بافت یا طعم مرتبط با برنج یا شبیه به آن.

Having a texture or flavor associated with rice.

example
معنی(example):

نسخه برنجی خوردنی بافت آن را بسیار جذاب کرده بود.

مثال:

The ricey texture of the dish made it very appealing.

معنی(example):

او طعم برنجی را توصیف کرد که او را به خانه برمی‌گرداند.

مثال:

He described the ricey flavor that reminded him of home.

معنی فارسی کلمه ricey

: معنی ricey به فارسی

بافت یا طعم مرتبط با برنج یا شبیه به آن.