معنی فارسی ricketily

B1

به طور ناپایدار و با مشکل در حفظ تعادل حرکت کردن.

In a way that is unsteady or poorly balanced.

example
معنی(example):

او بعد از سقوطش به طور راکت‌وار راه می‌رفت و برای حفظ تعادلش تلاش می‌کرد.

مثال:

He walked ricketily after his fall, struggling to keep his balance.

معنی(example):

آن پیرمرد به طور راکت‌وار حرکت می‌کرد که نشاندهنده سن بالای او بود.

مثال:

The old man moved ricketily, indicating his old age.

معنی فارسی کلمه ricketily

: معنی ricketily به فارسی

به طور ناپایدار و با مشکل در حفظ تعادل حرکت کردن.