معنی فارسی ricocheting

B1

فعل جاری 'ricochet'، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی پس از برخورد به سطحی باز می‌گردد.

The present participle of 'ricochet', describing the action of rebounding.

verb
معنی(verb):

To rebound off something wildly in a seemingly random direction.

معنی(verb):

To operate upon by ricochet firing.

example
معنی(example):

گلوله‌ها از روی فلز دور می‌شدند.

مثال:

The bullets were ricocheting off the metal.

معنی(example):

او توپ را که در اتاق دور می‌خورد تماشا کرد.

مثال:

She watched the ball ricocheting around the room.

معنی فارسی کلمه ricocheting

: معنی ricocheting به فارسی

فعل جاری 'ricochet'، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی پس از برخورد به سطحی باز می‌گردد.