معنی فارسی rimlands
B1منطقههای حاشیهای یک سرزمین که معمولاً شامل نواحی مرزی و ساحلی میشود.
Peripheral areas of a region, often referring to coastal borders.
- noun
noun
معنی(noun):
A land or region at the periphery of a heartland
example
معنی(example):
حواشی کشور بارور و سبز هستند.
مثال:
The rimlands of the country are fertile and green.
معنی(example):
بسیاری از فرهنگها در حواشی نزدیک به مناطق ساحلی شکوفا میشوند.
مثال:
Many cultures thrive in the rimlands near coastal areas.
معنی فارسی کلمه rimlands
:
منطقههای حاشیهای یک سرزمین که معمولاً شامل نواحی مرزی و ساحلی میشود.