معنی فارسی rinding

B1

عمل پوست‌کنی یا ایجاد لایه‌ای بر روی مواد غذایی، به ویژه پنیر.

The act of removing or altering the rind of food products.

verb
معنی(verb):

To remove the rind from.

example
معنی(example):

پوست‌کنی پنیر یک مرحله مهم برای توسعه طعم است.

مثال:

Rinding the cheese is an important step for flavor development.

معنی(example):

فرایند ریم کردن بافت را بهبود می‌بخشد.

مثال:

The rinding process improves the texture.

معنی فارسی کلمه rinding

: معنی rinding به فارسی

عمل پوست‌کنی یا ایجاد لایه‌ای بر روی مواد غذایی، به ویژه پنیر.