معنی فارسی ring keeper
B1شخصی که مسئول نگهداری از حلقه یا جواهرات خاص است.
A person responsible for keeping and preserving a ring or jewelry.
- NOUN
example
معنی(example):
او نگهدارنده حلقه ارثی خانواده ما است.
مثال:
He is the ring keeper of our family heirloom.
معنی(example):
نگهدارنده حلقه اطمینان حاصل کرد که جواهرات در امانند.
مثال:
The ring keeper made sure the jewelry was safe.
معنی فارسی کلمه ring keeper
:
شخصی که مسئول نگهداری از حلقه یا جواهرات خاص است.