معنی فارسی ringe
B1حلقه کردن، به معنای مرتب کردن و نظم بخشیدن به چیزها به شیوهای مشخص.
To arrange or organize items in a circular or neat manner.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که کاغذ را قبل از ارائه به طور مرتب حلقه کند.
مثال:
She decided to ringe the paper neatly before presenting it.
معنی(example):
یک روش خوب برای حلقهکردن یادداشتها، استفاده از برچسبهای رنگی است.
مثال:
A good way to ringe your notes is to use colored tabs.
معنی فارسی کلمه ringe
:
حلقه کردن، به معنای مرتب کردن و نظم بخشیدن به چیزها به شیوهای مشخص.