معنی فارسی riotry

B1

حالت یا ویژگی شورش، به ویژه زمانی که به خشونت بیفتد.

A state of riot or tumult.

example
معنی(example):

شورش در شهر منجر به پاسخ قابل توجهی از پلیس شد.

مثال:

The riotry in the city led to a significant police response.

معنی(example):

شورش خسارات زیادی به املاک وارد کرد.

مثال:

The riotry caused substantial damage to property.

معنی فارسی کلمه riotry

: معنی riotry به فارسی

حالت یا ویژگی شورش، به ویژه زمانی که به خشونت بیفتد.