معنی فارسی riprapped
B1عمل گذاشتن سنگهای بزرگ در کنار آب برای حفاظت از خاک و ساختار ساحل.
Describes a location that has been reinforced with large stones to prevent erosion.
- verb
verb
معنی(verb):
To form a riprap in or upon.
example
معنی(example):
ساحلهای رودخانه برای جلوگیری از از دست دادن خاک در طول سیلابها سنگچین شده بودند.
مثال:
The riverbanks were riprapped to prevent soil loss during the floods.
معنی(example):
مهندسان یک سواحل سنگچین شده را برای افزایش پایداری طراحی کردند.
مثال:
The engineers designed a riprapped coastline to enhance stability.
معنی فارسی کلمه riprapped
:
عمل گذاشتن سنگهای بزرگ در کنار آب برای حفاظت از خاک و ساختار ساحل.