معنی فارسی rissole
B1رِیسُل، پای کوچکی که معمولاً از گوشت و سیبزمینی درست میشود.
A small meat pie, often made with minced meat and potatoes.
- noun
noun
معنی(noun):
A ball of meat, some variants covered in pastry, which has been fried or barbecued.
example
معنی(example):
رِیسُل نوعی پای کوچک گوشتی است.
مثال:
A rissole is a type of small meat pie.
معنی(example):
ما در مهمانی دیروز از رِیسُلها لذت بردیم.
مثال:
We enjoyed rissoles at the party yesterday.
معنی فارسی کلمه rissole
:
رِیسُل، پای کوچکی که معمولاً از گوشت و سیبزمینی درست میشود.