معنی فارسی road tax
B1مالیاتی که برای استفاده از جادهها بر وسایل نقلیه وضع میشود.
A tax levied on vehicles for the use of roads.
- NOUN
example
معنی(example):
شما باید مالیات جاده را برای رانندگی قانونی بپردازید.
مثال:
You must pay road tax to drive legally.
معنی(example):
او یادآوری برای پرداخت مالیات جادهاش دریافت کرد.
مثال:
He received a reminder to pay his road tax.
معنی فارسی کلمه road tax
:
مالیاتی که برای استفاده از جادهها بر وسایل نقلیه وضع میشود.