معنی فارسی rockably
B1به طور نرم و آرام تکان دادن.
In a manner that can be rocked or swayed gently.
- ADVERB
example
معنی(example):
صندلی با راحتی کودک را سرگرم میکرد.
مثال:
The chair rockedably kept the baby entertained.
معنی(example):
او در حالی که طفل خود را تکان میداد به آرامی آواز میخواند.
مثال:
She sang rockably while rocking her baby.
معنی فارسی کلمه rockably
:
به طور نرم و آرام تکان دادن.