معنی فارسی rodeoed
B1سوار شدن بر گاو یا اسب در مسابقات رودئو که معمولاً با پرچمهای رنگی همراه است.
The past tense of riding bulls or horses in rodeos.
- verb
verb
معنی(verb):
To perform in a rodeo show.
example
معنی(example):
او در غرب وحشی، گاوهای رودئویی را سوار میشد.
مثال:
He rode rodeoed bulls in the wild west.
معنی(example):
تابستان گذشته، او در نمایشگاه بر روی اسبهای رودئویی سوار شد.
مثال:
Last summer, she rode rodeoed horses at the fair.
معنی فارسی کلمه rodeoed
:
سوار شدن بر گاو یا اسب در مسابقات رودئو که معمولاً با پرچمهای رنگی همراه است.