معنی فارسی rompu

B1

شکستگی، در شرایطی به کار می‌رود که چیزی به دو یا چند بخش شکسته می‌شود.

Broken or fractured, often used to describe an object that is split into pieces.

example
معنی(example):

گلدان بعد از اینکه گربه آن را انداخت، شکسته شد.

مثال:

The vase was rompu after the cat knocked it over.

معنی(example):

او وقتی اسباب بازی شکسته را دید، احساس ناراحتی کرد.

مثال:

He felt rompu when he saw the broken toy.

معنی فارسی کلمه rompu

: معنی rompu به فارسی

شکستگی، در شرایطی به کار می‌رود که چیزی به دو یا چند بخش شکسته می‌شود.