معنی فارسی root out
B2ریشه‌کن کردن چیزی، به ویژه مشکل یا فساد، به معنای شناسایی و حذف علل یا مشکلات است.
To identify and eliminate something harmful or unwanted from a group or organization.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove or abolish completely.
مثال:
They rooted out all vestiges of corruption.
معنی(verb):
To search for and discover.
مثال:
It took them hours to root out exactly where the water was coming in.
example
معنی(example):
این سازمان هدف دارد تا فساد را از بین ببرد.
مثال:
The organization aims to root out corruption in its ranks.
معنی(example):
ما باید منبع مشکل را برای یک راه حل ماندگار شناسایی کنیم.
مثال:
We need to root out the source of the problem for a lasting solution.
معنی فارسی کلمه root out
:
ریشه‌کن کردن چیزی، به ویژه مشکل یا فساد، به معنای شناسایی و حذف علل یا مشکلات است.
