معنی فارسی rootlessness
B1بیریشهگی، به عدم داشتن ریشه یا مبنای مطمئن اشاره دارد.
The state of being without roots or a stable foundation.
- NOUN
example
معنی(example):
بیریشهگی میتواند به احساس ناپایداری منجر شود.
مثال:
Rootlessness can lead to feelings of instability.
معنی(example):
بیریشهگی زندگی شهری میتواند برای بسیاری چالشبرانگیز باشد.
مثال:
The rootlessness of urban life can be challenging for many.
معنی فارسی کلمه rootlessness
:
بیریشهگی، به عدم داشتن ریشه یا مبنای مطمئن اشاره دارد.