معنی فارسی rootwalt
B1یکی از اجزای گیاه که نقش مهمی در وصل کردن ریشه و ساقه دارد.
A part of a plant that connects the root and the stem.
- NOUN
example
معنی(example):
در کلاس گیاهشناسی دربارهی روتوالت یاد گرفتیم.
مثال:
We learned about the rootwalt in our botany class.
معنی(example):
روتوالت در برخی گیاهان ریشه و ساقه را به هم متصل میکند.
مثال:
The rootwalt connects the root and the stem in certain plants.
معنی فارسی کلمه rootwalt
:
یکی از اجزای گیاه که نقش مهمی در وصل کردن ریشه و ساقه دارد.