معنی فارسی rottle
B1روتله به معنی ابزاری است که برای تنظیم استفاده میشود.
A tool used for making adjustments.
- NOUN
example
معنی(example):
او از روتله برای تنظیمات تجهیزاتش استفاده کرد.
مثال:
He used a rotte to adjust the settings on his equipment.
معنی(example):
مکانیک با استفاده از یک روتله خاص، خودرو را تعمیر کرد.
مثال:
The mechanic fixed the car using a special rotte.
معنی فارسی کلمه rottle
:
روتله به معنی ابزاری است که برای تنظیم استفاده میشود.