معنی فارسی rotundly
B1به شکل گرد و چاق، به ویژه در توصیف حالت یا رفتار.
In a round or plump manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
سگ به طور گرد و چاقی روی کوسن نشسته بود.
مثال:
The dog sat rotundly on the cushion.
معنی(example):
او به صورت گرد و چاقی خندید و اتاق را با شادی پر کرد.
مثال:
She laughed rotundly, filling the room with joy.
معنی فارسی کلمه rotundly
:
به شکل گرد و چاق، به ویژه در توصیف حالت یا رفتار.