معنی فارسی roture

B1

پارگی یا آسیب دیدگی یک ماده، به ویژه پارچه.

A tear or rupture in a material, especially fabric.

example
معنی(example):

پاره شدن پارچه کار با آن را آسان‌تر کرد.

مثال:

The roture of the fabric made it easier to work with.

معنی(example):

او در پیراهن مورد علاقه‌اش یک پارگی مشاهده کرد.

مثال:

She noticed a roture in her favorite dress.

معنی فارسی کلمه roture

: معنی roture به فارسی

پارگی یا آسیب دیدگی یک ماده، به ویژه پارچه.