معنی فارسی rousement
B1حالت یا روندی از تلاش برای ایجاد یک وضعیت یا دستیابی به چیزی.
A process or state of bringing about a situation or achieving something.
- OTHER
example
معنی(example):
رسمت جمعیت پس از اجرا واضح بود.
مثال:
The rousement of the audience was evident after the performance.
معنی(example):
حمایت از سیاست جدید یک رسمت بود.
مثال:
There was a rousement of support for the new policy.
معنی فارسی کلمه rousement
:
حالت یا روندی از تلاش برای ایجاد یک وضعیت یا دستیابی به چیزی.