معنی فارسی routinised
B1روتین شده، فعالیت یا رویهای که به یک شیوه استاندارد و تکراری تبدیل شدهاست.
Made regular and habitual; established as a routine.
- verb
verb
معنی(verb):
To make routine, to make common by repetition.
example
معنی(example):
معلم فعالیتهای صبح را روتینی کرده است تا به دانشآموزان احساس راحتی بدهد.
مثال:
The teacher has routinised the morning activities to help students feel comfortable.
معنی(example):
پس از چند هفته، این فرایند برای همه عادی شد.
مثال:
After a few weeks, the process became routinised for everyone.
معنی فارسی کلمه routinised
:
روتین شده، فعالیت یا رویهای که به یک شیوه استاندارد و تکراری تبدیل شدهاست.