معنی فارسی rubbing
B1 /ˈɹʌbɪŋ/مالش، عمل فشار و حرکات رو به جلو و عقب بر روی یک سطح، معمولاً برای ایجاد گرما یا صاف کردن آن.
The act of moving one's hand or an object back and forth over a surface, typically to cause friction or to smooth it.
- noun
noun
معنی(noun):
An impression of an embossed or incised surface made by placing a piece of paper over it and rubbing with graphite, crayon or other coloring agent.
example
معنی(example):
مالش سطح آن را صاف‌تر می‌کند.
مثال:
Rubbing the surface makes it smoother.
معنی(example):
او از مالیدن دستانش به یکدیگر برای گرم نگه داشتن لذت می‌برد.
مثال:
He enjoys rubbing his hands together to keep warm.
معنی فارسی کلمه rubbing
:
مالش، عمل فشار و حرکات رو به جلو و عقب بر روی یک سطح، معمولاً برای ایجاد گرما یا صاف کردن آن.
