معنی فارسی rubbishingly
B1به طرز تحقیرآمیزی و بیاحترامی نسبت به چیزی یا کسی صحبت کردن.
In a disparaging and mocking manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تحقیرآمیز درباره سیاست جدید صحبت کرد.
مثال:
He spoke rubbishingly about the new policy.
معنی(example):
او به طور تحقیرآمیز پیشنهاد را رد کرد.
مثال:
She was rubbishingly dismissive of the proposal.
معنی فارسی کلمه rubbishingly
:
به طرز تحقیرآمیزی و بیاحترامی نسبت به چیزی یا کسی صحبت کردن.