معنی فارسی rubbling
B1صدای خُرد شدن سنگها، به ویژه در حین جابجایی یا سقوط.
The sound produced when rocks or rubble move or tumble.
- VERB
example
معنی(example):
صدای پر سنگ ریزهٔ ساخت و ساز آزاردهنده بود.
مثال:
The rubbling sound of the construction was annoying.
معنی(example):
میتوانستم صدای پر سنگ ریزهٔ سنگها را بشنوم که از تپه پایین میآمدند.
مثال:
I could hear the rubbling of the rocks as they rolled down the hill.
معنی فارسی کلمه rubbling
:
صدای خُرد شدن سنگها، به ویژه در حین جابجایی یا سقوط.