معنی فارسی rubious

B1

رنگی که به قرمز کبود مرتبط است.

Having a reddish color; resembling ruby.

example
معنی(example):

رنگ روبی گل جلب توجه می‌کرد.

مثال:

The rubious hue of the flower was captivating.

معنی(example):

او دیوارها را با سایه‌ای روبی رنگ کرد.

مثال:

He painted the walls with a rubious shade.

معنی فارسی کلمه rubious

: معنی rubious به فارسی

رنگی که به قرمز کبود مرتبط است.