معنی فارسی rubrically
B2به شیوهای که مرتبط با ربرک و معیارهای ارزیابی باشد.
In a manner that is related to rubrics and assessment criteria.
- ADVERB
example
معنی(example):
او یافتههایش را به صورت ربرکی ارائه کرد تا اطمینان حاصل کند که تمام معیارها رعایت شدهاند.
مثال:
She presented her findings rubrically to ensure all criteria were met.
معنی(example):
گزارش به صورت ربرکی ساختار یافته بود تا درک آسانتری ایجاد کند.
مثال:
The report was structured rubrically to facilitate easy understanding.
معنی فارسی کلمه rubrically
:
به شیوهای که مرتبط با ربرک و معیارهای ارزیابی باشد.