معنی فارسی ruga

B2

چین یا برآمدگی که در پارچه یا ساختارهای دیگر مشاهده می‌شود.

A fold or ridge found in fabric or other structures.

example
معنی(example):

رگه‌های موجود بر روی پارچه به آن بافت اضافی اضافه کرد.

مثال:

The ruga on the fabric added extra texture.

معنی(example):

او به رگه‌ها در معماری باستانی تحسین کرد.

مثال:

She admired the ruga in the ancient architecture.

معنی فارسی کلمه ruga

: معنی ruga به فارسی

چین یا برآمدگی که در پارچه یا ساختارهای دیگر مشاهده می‌شود.