معنی فارسی rugous

B1

زبر و ناهموار، به ویژه در زمینه‌ی گیاهان و بر روی سطوح.

Having a rough or uneven texture, often used in botanical contexts.

example
معنی(example):

سطح زبر و ناهموار برگ نور را به طرز زیبایی جذب کرد.

مثال:

The rugous surface of the leaf caught the light beautifully.

معنی(example):

بسیاری از گیاهان زبر به محیط‌های خشک سازگار شده‌اند.

مثال:

Many rugous plants are adapted to dry environments.

معنی فارسی کلمه rugous

: معنی rugous به فارسی

زبر و ناهموار، به ویژه در زمینه‌ی گیاهان و بر روی سطوح.