معنی فارسی ruralised
B1به حالت روستایی درآمدن، اشاره به فرآیند یا نتیجه تبدیل یک محیط به ویژگیهای روستایی.
Transformed into a rural state or form; made rural.
- verb
verb
معنی(verb):
To make rural.
معنی(verb):
To become rural; to rusticate.
example
معنی(example):
پس از نوسازیها، شهر روستایی شده و جذابیت محلی آن تاکید شده است.
مثال:
After the renovations, the town was ruralised, emphasizing its local charm.
معنی(example):
این پروژه با موفقیت منطقه را روستایی کرده و شیوههای کشاورزی سنتی را بازگرداند.
مثال:
The project successfully ruralised the area, bringing back traditional farming practices.
معنی فارسی کلمه ruralised
:
به حالت روستایی درآمدن، اشاره به فرآیند یا نتیجه تبدیل یک محیط به ویژگیهای روستایی.