معنی فارسی rurally
B1بهصورت روستایی، مرتبط با منطقهای که کمتر شهری است و در آن فعالیتهای کشاورزی بیشتر میشود.
In a rural manner; related to the countryside rather than the city
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهصورت روستایی زندگی میکند، دور از سر و صدای شهر.
مثال:
He lives rurally, away from the city noise.
معنی(example):
این جامعه بهصورت روستایی واقع شده است، در محاصره مزارع.
مثال:
The community is located rurally, surrounded by farms.
معنی فارسی کلمه rurally
:
بهصورت روستایی، مرتبط با منطقهای که کمتر شهری است و در آن فعالیتهای کشاورزی بیشتر میشود.